همة آن‌ها می‌آیند تا از زبانِ ما سخن بگویند

    ما غایبیم

آن‌ها غایب

و سخن  آغاز نمی‌شود.


همة آن‌ها می‌آیند تا زنده‌ها را یک بارِ دیگر باور کنند

 ما رفته‌ایم

   مفهومِ زنده‌بودن

معلق مانده.


تکان دادنِ یک چیز

    اصرار برای پس گرفتن

کسی نمانده به چیزی متوسل شود

 کسی نمانده به تاریکیِ آدم‌ها تاریخ بدهد  مُـهر بزند

ما با نوشتنِ این چیزها بیرون رفته‌ایم

    کسی نمانده تا در هیچ، هیچ را به هیچ برگردانَد


کسی می‌گفت:‌ همة ما

کسی دیگر: همة آن‌ها

و کسی در را بست

   و برای همیشه آن‌جا را ترک کرد.



کسی می‌گفت: ما می‌خواستیم حرف نزنیم

کسی دیگر: آن‌ها می‌خواستند چیزی نخواهند

و کسی با چیزی که در دست داشت

با زجر هنوز بر دیوارة غارها خط می‌انداخت. 




:: قطعه ای از کتاب خندیدن در خانه ای که می سوخت؛ اثر زنده یاد شهرام شیدایی