بی‌آن‌که بدانی حرف زده‌ای

  بی‌آن‌که بدانی زنده بوده‌ای

بی‌آن‌که بدانی مُـرده‌ای.


ساعت را بپرس  کمکَت می‌کند

از هوا حرف بزن  کمکَت می‌کند

نامِ مادرت را به یاد بیاور

شکل و تصویرِ کسی را


سریع! از چیزِ کوچکی آغاز کن

    مثلاً رنگ‌ها  مثلاً رنگِ زرد

سبز، اسمِ چند نوع درخت


به مغزی که نیست فشار بیاور

فصل‌ها را، مثلاً برف

سریع باش، سریع

     چیزی برای بودنت پیدا کُن، دُور بردار

ممکن است بقیة چیزها یادت بیاید

سریع! وگرنه

واقعاً

 به مرگت

     عادت، کرده‌ای. 




:: قطعه ای از کتاب خندیدن در خانه ای که می سوخت؛ اثر زنده یاد شهرام شیدایی