جنگ! جنگ! جنگ!

جنگ ستاره‌ها را خوب می‌کند

سینه‌های درختان را سپر

میوه‌هاشان را درشت‌تر

ریشه‌هاشان را قوی‌تر

گردنِ من  کُلفت است یا از مو نارک‌تر؟

جنگْ همه‌چیز را خوب می‌کند

لبخند را همیشه به لب‌ها برمی‌گردانَد

جنگ برای بچه‌ها خوب است

کُشتن برای بچه‌ها خوب است

یک نوع آدامس می‌تواند باشد

یا آب‌نبات‌چوبی‌ای جدید

دشمن می‌گوید برای فروشِ سلاح است و نفت و این‌جور چیزها

آن‌ها بی‌سوادند، حرف‌های قدیمی می‌زنند

این‌ها خوب می‌دانید که حرف‌های دشمن است

وگرنه شکی نیست که پرچم خوب است

سرباز خوب است

و دشمن همیشه باید نابود شود

جنگ برای همه‌چیز خوب است

اگر جنگ نباشد که زمین بی‌خودی گِرد است

می‌دانید دشمن این را می‌خواهد که جنگ نباشد

کَلَکَش همین است

وگرنه همه می‌دانیم که دشمن باید باشد که بتوانیم نابودش کنیم

جنگ برای سردردها دل‌دردها، بی‌خوابی‌ها روان‌گردی‌ها

برای هزار و بک دردْ درمان است، خاصیت دارد

قبل از شام و با شام و در شام و بعد از شام جنگ باید باشد

شاهنامه آخرش خوش است، جنگ  کبوترهای سفیدی می‌زاید

از این زیباتر مگر می‌توان زایید؟

نمی‌دانم دشمن چرا این‌همه فضای دنیایمان را سیاه‌مالی می‌کند

همه‌چیز را در یأس و ناامیدی می‌بیند

جنگ جوابِ تمامیِ این‌هاست

جنگ که اتوبوس نیست جا نداشته باشد هواپیما نیست که جا نداشته باشد

جنگ برای همه جا دارد

و آدم‌ها را می‌گشاید و جهان را می‌گشاد

”جهان‌گشایان“ همیشه بزرگ‌ترین جنگ‌ها را داشته‌اند

اصلاً به اسم‌هاشان دقت کنید

اسامیِ بزرگ‌ترین فاتحانِ تاریخ‌اند

شوخی که نداریم

داریوش، اسکندرِ مقدونی، سلطان‌محمدِفاتح، ناپلئون، هیتلر

در ناخودآگاهْ همه با این اسم‌ها هستیم

جای زیادی را می‌گیرند

این اسامی وقتی می‌آیند

در وجودِ آدم

در وجودِ هر یک از ما

یک دنیا گشوده می‌شود

چشمانمان را می‌بندیم و باز می‌شویم و باز می‌شویم و نجات می‌یابیم

این اسامی که اگر نبودند جهان  جایی کوچک و غیرِمسکونی می‌شد

عظمت را، پرچم‌ها را، دشمن‌ها را این آدم‌ها آوردند

و زیرِ پا له کردند و جدید و جدید و جدیدترش را ساختند

خلاقیت و نوآوردن و مدرنیزاسیون این‌هاست

وگرنه همه می‌دانند که قیافة آین‌اشتاین با آن موهای مسخره‌اش

ابلهانه و مثلِ کودن‌ها بود

مردم دیگر می‌دانند که شاعران و دانشمندان چیزی بارِشان نیست و

هرچه هست باید چسبید به پرزیدنت جُرج دبلیو بوش

سکوت را همیشه باید شکست، به هم زد

و این‌ها خوب از عهده‌اش برمی‌آیند

حالا اگر جُرجی  کوچک است و نمی‌شود بادش کرد

تقصیرِ ما نیست

البته خوش‌بختانه دشمن همیشه آن‌جا ایستاده است

سرجای خود هست و دارد سوت می‌زند و علامت می‌دهد

و هدف از پیش باید حمله باشد و نابودی‌اش

وگرنه بچه‌هامان نمی‌توانند به مدرسه بروند و زن‌هامان سرِکار و ما راحت

خُب دیگر همه خوش‌بختانه متوجه شده‌اند

که جنگ برای تأمینِ این چیزهاست

جنگ برای ازبین‌بردنِ فقر و گرسنه‌گی‌ست

خوش‌بختانه این‌ها دیگر جزوِ درس‌های ابتداییِ دانش‌گاهی شده

و لازم نیست ما برای چیزهای ابتدایی و کوچک گلو پاره کنیم

گلوی دشمن را باید پاره کرد که بچه‌هامان بتوانند

در دانش‌گاه‌ها درسشان را بخوانند و

در هر زمینه‌ای استراتژی‌ها را بیاموزند

انسان باید چیزی را پاره کند

همیشه چیزی برای پاره‌کردن باید باشد

وگرنه بشر برمی‌گردد سرِجای اولش

و تمدن بی‌تمدن!

این‌ها را ما نمی‌گوییم

بزرگ‌ترین روان‌شناسان می‌گویند

دشمن همیشه باید باشد

و اگر دررفته بود اگر وجودِ خارجی نداشت

اشتباه است

باید سریع چندتایی بار زد توی دیگ انداخت  پُخت  ساخت  سامان داد

] عمل آورد!

زنده‌گیِ بی‌دشمن

مثلِ نمی‌دانم چه برای چه است

مثلاً... قورباغة بی‌برکه

بیچاره قورباغه چه کند، آخ قورباغة بیچاره... قورباغة بی‌برکه

دشمن را همیشه باید ساخت


می‌دانید اگر جنگ نبود و دشمن

چه‌قدر انسان خود را دار زده بوند؟

میهن اگر نبود میهن‌پرستی بی‌معنی می‌شد؟

همیشه چیزی برای پاره‌کردن دمِ دستتان باشد

مثلاً... دشمن! همین دشمن! اگر دشمن باشد از همه بهتر است!

جنگ! جنگ! جنگ!

در ناخودآگاهِ همة قوم‌ها، ملت‌ها، زبان‌ها، فرهنگ‌ها

جنگ وجود دارد و انصافاً هم جای خوبی را اشغال کرده

وگرنه این‌همه تحلیل را باید چه می‌کردیم؟!

مگر برنج است که اضافه بیاید و مجبور باشیم به دریا بریزیم؟

همیشه باید مواضع را تحلیل کرد

جنگ برای خیلی چیزها خوب است


جنگ برای ستاره‌ها خوب است

حَبُّ‌المَحابِبه است

یعنی حبّی که از دور مصرف می‌شود

و یک انتر همیشه باید داشت

گرچه هیچ‌کس نداند که او انتر است

و جای دوست و دشمن را بگوید

و اگر آن مردکِ همجنس‌بازِ معتاد1

دوباره زاده شود

به او حالی خواهم کرد که من بُمبِ اتمی‌ام را کجایش فرو خواهم کرد

گفتم که جای دوست و دشمن را همیشه باید نشان داد

و خوش‌بختانه این‌ها همیشه با خنده همراه است

1. الاشارهُ من‌الآلِن گینزبِرگِ اَمه‌ریکایی که در شعرِ معروفِ اَمه‌ریکایش بلغور کرده بود: اَمه‌ریکا بُمبِ اتمی‌اَت را بکن توی نابدترت!

وگرنه می‌دانید چه انسان

ــ و انسان هم به طورِقطع و یقین می‌دانید یعنی چه ــ

اگر نمی‌خندیدند خود را دار زده بودند؟!


دشمن در تاریکیِ شب می‌خندد

و این سنگ‌ها را پلاسیده می‌کند

سنگ‌های پلاسیده می‌دانید چیست؟

حق دارید! ندیده‌اید!

دشمن چیزهایی می‌سازد که ما هرگز ندیده‌ایم

یکی از بزرگ‌ترین خطرهایی که دشمن همیشه در آستین دارد همین است


جنگ برای این خوب است که روزی از خانه بدوی بیرون و

شلنگ بیندازی و داد بزنی من می‌روم جنگ بکنم

به‌همین‌ساده‌گی

البته همه‌چیز ساده‌اش خوب است

کافی‌ست یکی‌شان را بکُشی و یادت باشد که او آدم نیست دشمن است

و بعدش دیگر کارها رِله می‌شود و خودبه‌خود روی غلتک می‌افتد

خنده‌ها در تو شروع می‌شود و شهوت

بیدار

و ما صدای موزیک‌ها را به خاطرِ تو بالاتر و ریتم‌هاشان را تندتر و

همة دستگاه‌ها را برقی‌تر و نورها را رنگی‌تر می‌کنیم

نگرانِ چه هستی پسرم؟!

عشقت را بکن! نگرانی برای سن‌وسالِ تو اصلاً خوب نیست

مسئولیتِ این‌جور چیزها با ماست و تو باید عشقت را بکنی جانم!

دشمن همیشه شکل عوض می‌کند

حواستان باشد!

ممکن است او یک‌روز درخت باشد

سریع باید قطعش کنید

چون همه می‌دانیم که تبدیل به چه میزان کتاب می‌شود و

برای از بین بردنِ دینِ ما می‌آید ــ حتا اگر سمبلیک هم باشد ــ

دشمن همیشه برای ازبین‌بردنِ دین، میهن، ناموس و ارزش‌ها می‌آید

ارزش‌ها! دشمن!

تمامِ ملت‌هایی که از ارزش‌هاشان غافلند

در کودکی‌هاشان سرِ خود را خم نکرده‌اند و جای دشمن را خوب ندیده‌اند

و یادش نگرفته‌اند و، دشمن از همان‌جا نفوذ کرده است

یا این‌که در حینِ یادگیری بازیگوشی کرده‌اند و به عمه‌شان پرداخته‌اند و

{...}

{...}

و پاره‌گی را دیگر نمی‌توان کاری کرد

جنگ برای این‌جور چیزها برای انواعِ پاره‌گی‌ها خوب است

که جای دوست و دشمنْ خوب آموزش داده شود

و شناساییِ دشمن دیگر امری پیچیده شده و همه می‌دانند

که در دنیای امروز، در دنیای پسامدرنِ امروز

بی‌آموزش جای دشمن را نمی‌توان کشف کرد

مثلا ما فکر می‌کردیم اُسامه را ــ‌ به خاطرِ ریشش ــ همه‌جا می‌توان پیدا کرد

ولی حالا نگاه!

موش بُدو گربه بُدو

و خیلی چیزها را لازم نیست به مَردم گفت

مَردم باید در امینت باشند و ندانند چه می‌گذرد

این، دیگر همه می‌دانند، میئولیتِ سنگینی‌ست!

دشمن! مردم! ارزش‌ها!

گاهی دشمن دریاست

سریع باید آلوده‌اش کرد

خیلی وقت‌ها مُرغابی‌ست

سریع باید به طرفش شلیک کرد

هرگز به حرف‌های سبزها و شاعرها و مزخرف‌گوها گوش ندهید

آن‌ها ماس‌ماسک‌هاشان را باد می‌کنند و اهلِ مسئولیت نیستند

و چیزهایی را که ما می‌دانیم نمی‌دانند

جنگ برای دانستن‌ها و نداشتنِ خیلی‌چیزها خوب است

البته رابطه معکوس است هرچه ما بیش‌تر بدانیم

مَردم باید کم‌تر

و این وظیفة ما و مسئولیتِ سنگینِ ماست که

نگذاریم آن‌ها با وِزوِهای کتاب‌ها و آمارها سرسام بگیرند

می‌دانید برای ساختِ یک مین پنجاه دلار و برای خنثاکردنِ آن

پنج‌هزار دلار باید هزینه کرد، پرداخت! این چیزی نیست که ما بگوییم

این آمارِ مسخره را، این وِزوِزها را دشمن به مردم تحویل می‌دهد

و این می‌تواند بسیار خطرناک باشد، مردم به امنیت نیاز دارند

که ما با جنگ‌ها و تأمینِ جنگ‌ها به آن‌ها می‌دهیم

مردم از حشره‌های مزاحم و شاعرها و بزغاله‌ها و وِزوِز بدشان می‌آیند

که همة آن‌ها را نابود و زحمتشان را کم می‌کنیم

خودمانیم! ما قهرمانانِ بلافصل و حقیقیِ تاریخیم

و جایی از ما اسمی نیست

ما هم به خاطرِ مسئولیتمان

دلمان را به همین چیزهای کوچک خوش کرده‌ایم

وگرنه دشمن برای خودشیرینی هم که شده

تمامِ تلاشش را برای افشای اسامیِ ما کرده، می‌کند، خواهد کرد

و این می‌دانید تهدیدی برای سربه‌زیری و تواضعِ ماست

ولش کن! جنگ برای هزار دردِ بی‌درمان

قولنج و قوز و قان‌وقون و نازایی و تخم‌گذاران و بچه‌زایان و زنده‌زایان و

آمیب‌ها و باکتری‌ها و هوازی‌ها و بی‌هوازی‌ها و

ابر و باد و مَه و خورشید و فلک درکارند.  






:: قطعه ای از کتاب سنگی برای زندگی ، سنگی برای مرگ؛ اثر زنده یاد شهرام شیدایی