چه زیرنویسهای وحشتناکی میتوان از قتلعامها داد
من در این درّه تیرباران شدهام
دیگر خاک هم چیزی به یاد نمیآوَرَد
سبزهها سبزههای چهل سال پیش نیستند
آسمان آسمانِ چهل سال پیش نیست
پرندههایی که الآن در این درّه آواز میخوانند و میچرخند
پرندههای چهل سال پیش نیستند
قاتلانِ من دستوپاچُلفتی بودند بچهسال بودند
آنها هم مثلِ من میترسیدند دستوپاشان میلرزید
پیش از آنکه به قتل برسم پیش از آنکه تمام کنم
هر بار قسمتی از گوشت بدنم سلاخی میشد
میافتاد رو علفها سبزهها میچسبید به درختها
گلولههایی که به استخوانهایم میخورد وحشتناک صدا میکرد
هدفگیریِ بچهها چیزی در حدِ افتضاح بود
بعد گلولهها مغزم را قلبم را...
آهای!!! !
من در این درّه تیرباران شدهام
چرا چیزی از این درّه مرا به یاد نمیآوَرَد!؟
من برگشتهام!
بعد از چهل سال برای چه برگشتهام رفیقگونتر گراس!!!؟
من فقط در یک زیرنویس آنهم در یک کتابِ پرتافتاده آنجا آنپایینم
بعد از چهل سال برگشتهام و در آن زیرنویس که گویای هیچچیزی نیست
بیشتر خفه شدهام ــ کسی میگوید میتوان دو بار مُرد، هر بار وحشتناکتر
] از پیش، ــ خفه شو!
به من گفتهاند که تا حالا دهها بار پوسیده باشم ــ یعنی حق ندارم
] حرفی بزنم
به من گفتهاند حقِ بهیادآوردنِ آن روزها را ندارم
فقط حضورِ من میتواند در آن زیرنویس باشد
زیرنویسی که گویای یک چهره است
زیرنویسی نیست جز یک چهره
چهرة رفیقگونتر گراس!
بپذیر جهنمت را!
کُشتههای ورشو فقط تاریخ باقی ماندهاند
کسی آنها را به یاد نمیآوَرَد
ولی من آنجا! آن پایین در آن دره تیرباران شدهام
من آنجا با عکسِ مادرم در جیبم، با قفسههای کتابم در ذهنم
با پتوی سربازیِ کهنهام، با اتاقم، با مدرسهام
با باغِ سیبِ پشتِ خانهمان، با شهرم
من آن پایین با اینهمهچیز در وجودم تیرباران شدهام!
چهطور ممکن است اینهمه چیز از بین رفته باشد!؟
چهرهای علنی وجود دارد که اینها را نفی میکند
بپذیر چهرهات را رفیقگونتر گراس!
پیش از آن که وجدانت چیزی را یدک بکشد
چهرهات قرنی فاجعه را در خود جای داده
شهر که فقط "گِدانْسْک" نیست، بپذیر چهرةواقعیات را گونتر گراس